یک جرعه زندگی...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

شب و روز به چیزی فکر کنی که حتی نتونی برای کسی تعریفش کنی...

حتی روت نشه تو راز و نیازات با خدا به زبون بیاریش و از خودش بخوای...

 که با عقل و منطق و شرع و اخلاق هیچ رقمه جور در نیاد...

 

 

 

 

خدایا کنترل ذهنهامون رو خودت دست بگیر...

  • بی نام

زندگی بازی های عجیبی سر آدم میاره...

سال پیش این موقع حتی یک درصد هم حدس نمیزدم که امسال این موقع هشت ماه باشه که رفیق شفیق رفته باشه...

پارسال این موقع درگیر کارها و خرید های عروسیش بودیم...

جشنی که عروسش هیچ وقت بهش نرسید...

زندگی خیلی عجیبه...

روز ها و شبهایی که تو این هشت ماه بهم گذشته غیرقابل وصفه...

فقط از خدا میخوام که بهمون رحم کنه...

این روزها شدیدا درگیر پایان نامه ام و البته تغییر سمت شغلی تو محل کار...

گفتم پایان نامه...

دانشگاه و آدم های دوست داشتنیش!

و آدم دوست داشتنیش...!

خدا عاقبتمون رو به خیر کنه...

 

  • بی نام