یک جرعه زندگی...

نامه ی پنجم

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۵ ق.ظ


شب که راز بودنت را پوشید...

باد که ساز دیدنت را سر داد ...

ابر که شوق خنده ات را بارید...

من که شعر ماندنت را خواندم...

لب‌هایم را می‌خندیدی...

چشمانم را می‌باریدی...

در رویایت می چرخیدم...

آوازم را می‌رقصیدی...

من هوای با تو سرکردن...

تو دوراهی خطر کردن...

ما در انتظار مهتاب ماندیم...

ما شبیه هم ترانه می خواندیم...

 

 

+ آهنگ پیشنهادی:

آوازم را میخندیدی...

گروه دال

 

+ باید از دوباره نوشت روزهایی را که شاید روزی به تلخیشان لبخند بزنیم!

 

  • بی نام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی